بنام خدا
مدتی زیادی می شود که مطلبی وارد نکردم و زندگی روزمره من را از پی گیری مداوم و درج مطلب در وبلاگ دور کرده اما به مطلبی برخورد کردم که بهتر دیدم وارد وبلاگ کنم .
از دلایل طبری منقول است که روایت کرده از محمد بن هارون بن موسی از پدرش از ابن الولید از برقی از زکریا بن ادم که وقتی در خدمت حضرت امام رضا (ع) بودم که حضرت جواد (ع) را خدمت ان حضرت اوردند در حالیکه سن شریفشان از چهار سال کمتر بود پس ان حضرت دست خود را بر زمین زد و سر مبارک را به جانب اسمان بلند کرد و مدت طویلی فکر نمود. حضرت امام رضا (ع) فرمود جان من فدای تو باد برای چه اینقدر فکر می کنی امام جواد (ع) فرمود فکرم دران چیزی است که با مادرم فاطمه (ص) بجا اوردند . بعد امام جواد (ع) فرمود
(اما والله لاخرجنهما ثم لاحرقنهما ثم لاذرینهما ثم لانسفنهما فی الیم نسفا)
به خدا قسم آن دو را (خلیفه اول و دوم –ابوبکر و عمر که لعنت خدا بر انها باد )را از توی قبر در می آورم و اتش می زنم و انها را پودر می کنم و خاکسترشان را در دریا می افکنم .
پس حضرت امام رضا (ع) او را نزدیک خود طلبید و ما بین دیدگان او را بوسید و فرمود پدر و مادرم فدای تو باد توئی شایسته از برای امامت .
این هم یکی دیگر از دلایل برای ملعون بودن سه خلیفه اول
منبع :کتاب (منتهی الامال) جلد دوم زندگی امام جواد (ع)